تو دیز :)
يكشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۵، ۰۷:۱۵ ق.ظ
صبح سرد دل انگیزیست ...
چند قدم در محوطه ی دانشگاه راه رفته ام در گرگ و میش صبح
و حالا در طبقه ی اول دانشکده نشسته ام تا دوستم بیاید و باهم برویم سر کلاس
این هفته یک امتحان دارم که هیچ تلاشی برایش نگرده ام :) از آن خسته های روزگارم انگار
میخواهم امروز بروم و بخوانم و تمامش کنم
هفته ی بعد هم امتحان دارم ...بک امتحان شیمی ده فصلی ...زندگی است دیگر میگذرد...
و قول داده ام که به تو فکر نکنم ...میشود ولی فرصت میخواهد...
۹۵/۰۹/۲۱