قرارمان آخر اردیبهشت

جهان موازی

چون کاسه‌ای که پُر شدنش بی‌صدا کند
از تو دلم پُر است ولی دَم نمی‌زنم

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب

۸ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

من محکومم به پاک کردن هرچه که از تو توی ذهنم دارم 

و باز هم من چوب سادگیمو خوردم 

حرف آدمها رو از روی خوش بینی قبول کردم فکر کردم مثل خودمن صادقن

ولی مجبور شدم ذهنمو فرمت کنم

تنها جایی که جزء کانتکتهات بودمو پاک کردم 

که دیگه جایی نمونه برای چک کردن

ما آدمهای درستی بودیم 

تو زمان غلط

تو راه غلط قرار گرفتیم 

من خیلی صدمه دیدم تو این مدت

دیگه دلم به درست شدن اوضاع روشن نیست

ما راهمون از هم جدا بود 

ینی درواقع مقصدمون جدا بود 

ولی دریک مسیر قرار گرفتیم 

تو متوجه هیچی نشدی 

منو به زور متوجهت کردن 

پ.ن:خدایا کمک

دنیام عوض شده این روزا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۵ ، ۰۱:۱۳
آفتاب ...

« وَ اصبِر لِحُکمِ رَبِّک فَاِنَّکَ بِاَعیُنِنا »

[طور48]

پی نوشت: گفتی صبر کن که تحت حمایت مایی 

باشه رفیق جان من صبر میکنم 

فقظ یادت نره منُ

من رو حرفت حساب باز کردم

تو اینجایی درست نزدیک شونم...

پی نوشت تر: یه وقتایی سایمم تنهام میذاره ولی تو بمون 

با تو میشه سیر خندید باتو میشه زندگی کرد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۵ ، ۱۴:۲۵
آفتاب ...

اینکه باید قوی باشم

قدر لطفی که بهم کردی رو بدونم

یدوئم واسش

بجنگم

اینکه همه چیزو بسپرم بهت

که خیالم راحت باشه که هستی و حواست هست که بندتم

که بهت نیاز دارم

اینکه دیگه عبرت بگیرم

نزنم تو خاکی دوباره

هوامو داشته باش رفیق

به حق همین روزا و صاحبش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۵ ، ۱۱:۱۶
آفتاب ...

خوب نیستم رفیق

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۵ ، ۲۱:۰۸
آفتاب ...

انگار مهره هارو برای اون خوب چیدی

ولی

بدای من یجوری که باختم 

باختم همیشگی

باختم عزیزترین

اون حکمتتو فهمید 

ولی من نه

من نمیتونم 

من نمیفهمم

خدایا ینی چی میشه؟

پ.ن: حیلی دلگیرم ...خیلی زیاد

جانِ من شما همیشه دستمو گرفتید 

این بار هم عنایت کنید آقای مهر و عشق

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۵ ، ۱۹:۲۶
آفتاب ...

این نشونه ها چی میگن؟🙏

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۵ ، ۲۰:۴۲
آفتاب ...

این نوشته را برای تو مینویسم خدا...

از همان تابستان ۹۳ ...و من که برای آینده ام خواب ها دیده بودم 

پاییزش...زمستانش...بهار۹۴...تابستانش...پاییزِ امیدوارکننده اش...زمستانش...بهار۹۵...خبری از رفتن...تابستانش...آزمونم...پستش...

همه ی این مدتی که عذاب کشیدم 

همه ی این مدتی که تنها بازنده ی جریان من بودم

هیچکس جوابی نداد

خودم سعی کردم خودم را آرام کنم 

من ماندم ...یک حسِ پوچ...یک سالِ رفته...نتیجه ای که نگرفتم 

من ماندم...کلی سوال...اشک های پشیمانی...دیوانگی...حس تنفر از خودم 

و همچنان جوابی برای این مسئله پیدا نشد

من ماندم...خیالبافی...یک پیام که معلوم نبود از روی آگاهی فرستاده شده یا نه

من ماندم ...نوشته هایی که همه ی آرزوهایم را روی سرم آوار میکردند...

من ماندم ...یک روحِ جامانده ...جسم آزرده...

من ماندم و امیدِ اینکه حتما برای این مسئله چوابی داری

میگویند هیچ کارت بی حکمت نیست

اما حالا

من ماندم و یک حسِ تنهایی 

و یک تاوان که پس دادمولی نمیدانم به کدامین گناه

پ.ن:

واقعا نمیدونم چی بگم 

ولی خدایا منو به جواب برسون هر روز دارم ...

مهم نوشت:

من میخواهم 

فراموش کنم هرچه که بوده

انگار کنم که وارد مرحله ای جدید شده ام 

که آن همه اتفاق در زندگیم نبوده 

و آن آدم 

و میخواهم به خواسته هایم فکر کنم

بروم به سمت آینده 

با فراموشی کامل

من محکومم به این فراموش کردن 

پس با جان و دل فراموشت میکنم

با جان و دل

ما آدمهای درستی بودیم 

ولی من در راه اشتباه قرار گرفتم

تمام مسیر را اشتباه رفتم

به بن بست رسیدم 

و تمام راه رفته را باید برگردم

تو آدمِ درستی بودی

راه را درست رفتی

هیچ چیز را از دست ندادی

به موفقیت رسیدی

درخشیدی 

و حالا من ماندم ...

اینهارا که مینویسم پر از غصه ام فقط سعی میکنم بروز نکند این غمگینی

خدایا 

یا غیاث المستغیثین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۵ ، ۱۹:۰۴
آفتاب ...

دنیا همیشه مطابق خواسته های ما نیست

خیلی وقت ها همینطوره

چند وقت پیش ها حدیثی از امام علی علیه السلام خوندم یه عبارتی بود تقریبا با این مضمون:"امیدت به انچه امید نداری بیش از چیزی باشه که بهش امید داری"

دقیقا همینه

یه وقتایی اتفاق هایی تو زندگی آدم میفته که هیچ وقت تصورش رو نکرده

حتی یک درصد هم احتمال نمیداده زندگیش تو این مسیر بیفته

پ.ن1: راست میگه تابستون عجیبی بود...خیلی عجیب

پ.ن 2: نمیدونم چرا امروز خیلی هواییش شدم

پ.ن3:گناهِ من چی بود؟ که تاوانشو اینجوری پس میدم

پ.ن4: نمیدونم معنی این با دست پس زدن با پا پیش کشیدن چیه؟

پ.ن: منم تهِ دلم فک میکنم اینا همش فیلمه

پ.ن6: دنیا لاف آنچه که میخواستم گذشت

پ.ن7:پریا رفت و ...دیشب با پری کلی یادش کردیم ،خندیدیم ولی عمیقا دلمون براش سوخت 

پ.ن: قراره چی بشه؟

فردا شاید روز مهمی باشه...شاید

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۵ ، ۲۳:۱۰
آفتاب ...