قرارمان آخر اردیبهشت

جهان موازی

چون کاسه‌ای که پُر شدنش بی‌صدا کند
از تو دلم پُر است ولی دَم نمی‌زنم

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب

۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

اپیزود اول: در مسیر مرگزی _تهران

آفتابی که از مشرق داره میره به سمت مغرب  مستقیم میتابه طرف من

ضبط ماشین روشنه و داره روضه ی حضرت ابوالفضل میخونه 

پاهام تو فشاره و دریچه های لانه کبوتریم داره از کار میفته انگار 

خسته ام ... تو سرم پر از صداست ...مثل یه کلاس که همه ی دانش آموزا باهم حرف میزنن ... معلم نمیتونه به صدای هیچکس گوش بده 

راستی من واقعا اشتباه کردم یا نه ؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۷ ، ۱۶:۴۱
آفتاب ...

با غر... بر حسب عادت ... برای خودنمایی شاید... پاشدم رفتم روضه ...

تو چشمام اشک بود ... تو دلم ولی غر میزدم به خدا که چرا هی جلو پام سنگ میندازی مگه من چه گناهی کردم

شب چهارم اما... فرق داشت ... قبلش تو سجده ی نماز عشا به رفیقمون گفتم یکی برات سجده کرده که امیدش ته کشیده

آره یادم رفته بود امروزم آرزوی پارسال محرمه... یادم رفته بود ... بی معرفت شدم ... یادم میره میلیون ها بار باید شکرت کرد... رفیق زندگی رو زمین سخته ... طاقت آدم گاهی تموم میشه ... ببخش بهت غر میزنم ... از یه آدم وقتی رویاهاشو بگیری دیگه هیچی نداره

بگذریم

روضه ی حضرت زهرا خوندن ... رفتم تو یه عالم دیگه ... حالم عوض شد... حس کردم چه پناهگاه خوبیه اینجا که اومدم یه حسینیه قدیمی تو محله ای که تا حالا پامو توش نذاشته بودم ... امسال اما از صدقه سری آدمایی که سر راهم قرار گرفتن ... منم اونجا بودمو دل سبک کردم

روضه تموم شد اومدم بیرون و تنها که شدیم شروع کردیم به گفتن

ح از غذای ظهر عاشورای حسینیه گفت و گفت که نمیتونن پول گوشتشو فراهم کنن و ... 

حرفاش که تموم شد ... من از دغدغه هام تو این روزا گفتم ... گفتم چند روز بود حالم خوب نبود ... فکر اینکه آیندمون چی میشه تو این اوضاع واقعا هر لحظه شکنجم میکرد

- کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خره کیه 

بهم گفت میلیارد ها آدم تو شرایط ما بودن ... میدونی چند تا آدم تا حالا رو زمین زندگی کردن ...وضعیت جهانم همیشه همین شکلی بوده 

غصه ی چیو میخوری ... کار خوبه خدا درست کنه ... این حکما خر کین... بالاخره برای ماهم فرجی میشه

پ.ن: این فرجک القریب؟

چون تکیه گاه اهل حرم بود و کوه صبر

چشمش گدازه ریخت ولی زیر معجرش

یا زینب سلام الله علیک

پ.ن2: نوشتم که یادم نره

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۷ ، ۰۱:۵۱
آفتاب ...

وقتی غصه هامون بیشتر از ظرفیتمون میشه ...

وقتی امتحانامون سخت میشه 

وقتی خسته میشیم

وقتی کم میاریم 

وقتی امیدمون ته میکشه 

وقتی دیگه بلد نیستیم حال خودمونو خوب کنیم 

وقتی اوضاع هر روز ناامید کننده تر میشه 

وقتی دعاهامون بی اثر میشه 

وقتی نگران تمام لحظه های آینده میشیم

پ.ن : خدایا من دارم کم میارم ... باور کن ... امید هام ته کشیدن ... باور کن 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۷ ، ۱۴:۰۹
آفتاب ...

شبیه هفت سال دوم مصرم ، بعد از خواب 

غمی در دل فراوان است از گندم فراوانتر 

پ.ن : 

همه ی امیدم گذاشتم اومدم ... السلام علیک یا شمس الشموس 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۷ ، ۰۱:۱۳
آفتاب ...
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۸ شهریور ۹۷ ، ۰۳:۳۸
آفتاب ...

شده یه وقتایی هی به خودت بگی روزهای خوب تو راهن ولی هر چی میگذره نا امید تر بشی 

به یکی هر روز امید بدی که خدا حواسش هست ولی اتفاقای خوب نیفتن ؟ 

پ.ن : عید غدیر ... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۰۴
آفتاب ...
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۷ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۵۷
آفتاب ...