قرارمان آخر اردیبهشت

جهان موازی

چون کاسه‌ای که پُر شدنش بی‌صدا کند
از تو دلم پُر است ولی دَم نمی‌زنم

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
بایگانی

مگر من از زندگی چه میخواستم ...

حس لوزر بودن دارم ... حس میکنم تو همه انتخاب های زندگیم گوه زدم ...

من تمام تلاشم رو کردم ... همیشه ... ولی دقیقا تو نقطه ای از زندگی قرار دارم که دستم به هیچ جایی بند نیست ... 

خسته شدم دیگه 

درد خودم کم بود .. درد حمید هم اضافه شد 

پس تو کجایی ؟ چرا کاری نمیکنی ؟ 

تو که میبینی ما داریم جون میکنیم 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۰۳ ، ۰۹:۰۶
آفتاب ...

آبان ۴۰۱

آبان ۴۰۲ 

و حالا آبان ۴۰۳

تمام این مدت یکساله رو ...همه حرفهایی که به حق و نا حق شنیدم ... رفتارهای گاها ظالمانه ... حرف های تلخ ... آدم های سمی ... همه رو ... همه رو به جون خریدم و دندون رو جیگر گذاشتم ...

با استخوان در گلو و خار در چشم واقعا ... ادامه دادم 

با همه فشارهایی که روم بود ... فشار هایی که هر روز دارن بیشتر میشن 

ولی 

دیگه امروز بریدم ... امروز خستگی به تنم مونده ... 

ازت پرسیدم تا کجا باید احمل کرد واقعا؟ ... تا کجای این قصه من هی باید این زخم رو فشار بدم تا سر باز نکنه ...

امروز مطلقا بریدم ...

رعنا با بی ادبی که کرد ... تا حالا سه بار زنگ زده ... چند بار پیام داده و من جواب ندادم و نمیدم ...

نمیدونم چرا درس نمیگیرم... چرا با آدمها گرم میگیرم ... که هر بی سر و پایی این حق رو برای خودش قائل میشه که شوخی کنه ... 

کاش آدم شم و فاصله رو حفظ کنم با آدمها ...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۰۳ ، ۲۱:۱۵
آفتاب ...
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۴ مهر ۰۳ ، ۰۹:۰۸
آفتاب ...
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۱ مهر ۰۳ ، ۲۲:۴۸
آفتاب ...
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۳۰ شهریور ۰۳ ، ۲۲:۲۶
آفتاب ...
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۳۰ شهریور ۰۳ ، ۱۴:۵۳
آفتاب ...
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۳۰ شهریور ۰۳ ، ۱۰:۲۷
آفتاب ...
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۵ شهریور ۰۳ ، ۱۰:۳۶
آفتاب ...
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۱ شهریور ۰۳ ، ۰۹:۲۲
آفتاب ...

به قول یه توییتی ... همه حس ها رو به شکل اضطراب تجربه میکنم 

اندوه، ترس، خستگی، عشق ، نفرت ، همه چیز رو به شکل اضطراب تجربه میکنم 

و این اضطراب ... رو به شکل بیماری های گوارشی بروز میدم 

و تنهایی .... امان از احساس تنهایی 

"هر گاه تنها شدی به حسین پناه ببر، حسین تنها شدن را میفهمد"

راستش من تنهام جناب امام حسین جان ... حالم اصلا خوش نیست 

تمام روح و روان و جسمم  ... میخوان که این کابوس تموم شه 

یا امام حسین 

حالم با خودم خوب نیست... هنوز نتونستم با خودم به یک تفاهم برسم 

خدایا لطفا کمکم کن گذر کنم از این روزها 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۰۳ ، ۰۸:۰۰
آفتاب ...