قرارمان آخر اردیبهشت

جهان موازی

چون کاسه‌ای که پُر شدنش بی‌صدا کند
از تو دلم پُر است ولی دَم نمی‌زنم

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
بایگانی


من ندیدم که کریمی به کرم فکر کند

 به چه مقدار به زائر بدهم فکر کند

 از شما خواستن عشق است ضرر خواهد کرد 

هر که در وقت گدایی به رقم فکر کند 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۴ ، ۰۱:۲۰
آفتاب ...

این روز ها خیلی از اخباری که میشنوم به بیماری افراد اختصاص داره و متاسفانه بخش زیادی از این آمار و اخبار رو بیماری های بسیار دردناک و صعب العلاج تشکیل میدن

بیماری لاعلاج در اطراف خودم دیدم 

دیدم چه دردی هم خود بیمار و هم خانواده ی بیمار میکشن 

این روزها با شنیدن این خبر ها واقعا ناراحت میشم 

فقط یه کار از دستم برمیاد که اونم دعاست

اللهم یا محسن بحق الحسن 

اللهم اشف کل مریض

پ.ن: تولد کریم آل طه ،امام حسن مجتبی مبارک

پ.ن دو:آقا لطفا برامون دعا کنید 

پ.ن سه: اینجا روی زمین آدما برای جنگ ها و به خاک و خون کشیدن یه ملت ، قوانینی تصویب کردن 

امروز تو اخبار شنیدم :"سازمان ملل و نماینده ی یونیسف در این سازمان :) اعلام فرمودن که "عربستان" در جنگ با یمن مغایر با قوانین "جنگ" رفتار کرده ... :)

پ.ن پنج: اینجا زمین است،ساعت به وقت انسانیت خواب است

پ.ن شش: بعضی آدما چرا انقد غیر قابل تحمل اند ؟! مگه داریم؟ مگه میشه؟


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۴ ، ۰۰:۴۲
آفتاب ...

تاری از موی تو آقا به جهان...

می ارزد

اللهم عجل لولیک الفرج

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۴ ، ۰۲:۴۸
آفتاب ...

ای کاش میشد برویم در یک کافه و یک فنجان چای سفارش دهیم و باهم حرف بزنیم و من تمام آنچه در دل دارم را به زبان بیاورم

و میدانم که میدانی خدا...

پ.ن:الحمدلله علی کل حال

پ.ن:اللهم اشف کل مریض

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۴ ، ۲۳:۵۸
آفتاب ...

دلم لک زده واسه دعای کمیل

و بندگیت

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۴ ، ۰۳:۴۶
آفتاب ...

من کم کم دارم از خودم خسته میشوم وقتی که کیلومتر ها از تو دور شده ام 

مانند آدم سوار برقایقی که از آن دور ها که به ساحل مینگرد ،خشکی با آن عظمت برایش به اندازه ی یک بند انگشت میشود

خدا...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۴ ، ۰۶:۰۹
آفتاب ...

تو دنیای من مسئله زیاد وجود داره ...مسئله ی گنگ هم زیاد وجود داره

مبهم بودن خیلی وقت ها خوبه ولی خیلی وقت ها هم بده...

امروز داشتم به گذشته فکر میکردم به سال 93 که سال عجیبی بود ...کلی اتفاق کلی آدم کلی حرف کلی چیز هایی که تا حالا به این شکل تجربشون نکرده بودم

پ.ن:تله پاتی :)

پ.ن:

قدیما (تا همین یک ماه پیش) یه سری آهنگ بودن که باهاشون زندگی میکردم ،الان با هیچکدوم حال نمیکمم

با تیتراژ های ماه عسل امسال هم حال نمیکنم...

کلن نمیدونم چمه! بیکاری به ما نیومده اساسن!


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۴ ، ۰۲:۱۷
آفتاب ...

امشب برای اولین بار این برنامه رو دیدم! این قسمت خیلی جالب بود برام...

ممنونم خدا از اینکه دستمو گرفتی از بیراهه نجات دادی...

من حالِ لاکِ جیغ زدنُ تجربه کردم...

ولی نمیدونم کجا دعای کی گرفت یا من چیکار کردم که چادرُ انداختی رو سرم ...

من تو این یه سالی که راهیِ تو شدم ، حالم بهتر از همیشه بود...بهتر از هر وقتِ دیگه با وجود تمام اتفاقات و آدم هایی که سنگ انداختن جلو پام ...

اما خدا تو ...

"همه چیز از توست"

و اگر تو مارابه کاری امر کنی، غیر اطاعت کردنُ بلد نیستیم...

دعا نوشت:

خدایا منُ به "بنده ی تو" بودن انتخاب کن...

پی نوشت:

اللهم عجل لولیک الفرج...اللهم اشف کل مریض...

پی نوشت:

به قول حاج آقای درانی ، امشب تو برنامه ی شب های روشنِ شبکه دو:"توکل یعنی تو مشکلات سخت، خدا وکیلت باشه"

خدایا وکالتِ منُِ قبول میکنی لطفا؟

زهرا نوشت:

امن یُجیبُ المضطر اذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُوء

"اللهم فاقبل عُذری"

مهم نوشت:

کلی حرف دارم الان...ولی نمینویسم

خدایا اون روزایی که برات نمینوشتم...حالِ دیوونه شدن داشتم

دستِ منُ بگیر...

خدایا کمکمون کن...لطفا...مخصوصا مریضارو

خدایا فاقبل عذری

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۰۲:۱۴
آفتاب ...

اللهم اشف کل مریض یا ارحم الراحمین

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۳۴
آفتاب ...

شبکه ی یک داره مستقیم تشییع جنازه ی دویست و پنجاه و هفت تا شهید گمنامو نشون میده از میدون بهارستان...

آخ که چقد دلم میخواست الان اونجا باشم...

شهدا ...دمتون گرم 

دیگه نه تو تاریخ ایران که تو تاریخ جهان مثل شما نخواهد آمد...

 عملیات کربلای چهار لو رفت...یعنی این صدو هفتادو پنج تا غواص خط شکن رفتن تو دام...

الان بابام با دیدن این تصاویر زنده از شبکه ی یک ،یه خاطره ای رو به نقل از یکی از دوستانش گفت.

خاطره اینه:

بچه های لشکر سید الشهدا گردان المهدی تو همین عملیات رفته بودن رو یه پلی و  بی خبر از اینکه عملیات لو رفته 

دشمن هم بارسیدن بچه ها به وسطای پل ،پل رو منفجر میکنه ...و یه صدای مهیب انفجار همراه با صدای ناله ی بچه ها در عرض چند ثانیه و ناگهان همه چی خاموش نیشه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۵۶
آفتاب ...