قرارمان آخر اردیبهشت

جهان موازی

چون کاسه‌ای که پُر شدنش بی‌صدا کند
از تو دلم پُر است ولی دَم نمی‌زنم

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
بایگانی

۶ مطلب در تیر ۱۴۰۳ ثبت شده است

حس میکنم تمام راه ها رو رفتم... تمام راهو دویدم بقول اون پیجه تو اینستاگرام ...حس میکنم تمام قاره هارو گذر کردم، تمام اقیانوسارو شنا کردم...تمام خشکیارو دویدم ... تمام شبارو با سنگینی صبح کردم... اما حالا با یه خار که رفته تو انگشت دستم از پا در اومدم...

انقدر اینجا غر زدم خودم خسته شدم...

امروز عصر با میم رفتیم بیرون ... ز. اوش رو دیدم ... خونه مژی رو دیدم... خانم مسعودی و دختر و نوه اش رو دیدیم و بعد سالها باهم حرف زدیم ...

برای پریا و ا.عظم هدیه خریدم ...

امروز برای دکتر ر گزارش فرستادم ... امروز ...

آخرش اومدم خونه ... آهنگ تکیه ی کوچک چاوشی و گریه های بی امون... از سنگینی این بار امانت خسته ام... 

از اینکه هر لحظه ی این راه سختِ نامعلوم پر از چالشه ... اصلا معلوم نیست تهی داشته باشه و اگر هم داشته باشه من ببینم اصلا؟

از سنگینی این بار خسته ام... از خوشی های نرفته و زندگی که نکردم ...

از لذتی که نبردم... که حیف بود ... که خیلی ام حیف بود...

از اینکه تنهایی دارم این بار رو حمل میکنم ... از اینکه هر مشکلی با مشکل بعدی کاور میشه ...

بقول یونا...خسته شدم...لالا دارم...

خستم...خیلی خستم ... اینجور وقتا بغض ام و بغض

هر اتفاق کوچیکی به گریه میندازه منو و از هیچی دیگه لذت نمیبرم

حس میکنم دارم میشم اون دختر تنهای دو سال پیش این موقع ها ... چه اضطرابی رو تحمل کردم.. چه شبهایی و چه روزهایی 

دیگه کشش روحی و روانی این مسیر رو ندارم ... انقدر دست تنها ... 

کاشکی بد نشود آخر این قصه ی بد...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۰۳ ، ۲۳:۵۲
آفتاب ...

به قول یه توییتی ... همه حس ها رو به شکل اضطراب تجربه میکنم 

اندوه، ترس، خستگی، عشق ، نفرت ، همه چیز رو به شکل اضطراب تجربه میکنم 

و این اضطراب ... رو به شکل بیماری های گوارشی بروز میدم 

و تنهایی .... امان از احساس تنهایی 

"هر گاه تنها شدی به حسین پناه ببر، حسین تنها شدن را میفهمد"

راستش من تنهام جناب امام حسین جان ... حالم اصلا خوش نیست 

تمام روح و روان و جسمم  ... میخوان که این کابوس تموم شه 

یا امام حسین 

حالم با خودم خوب نیست... هنوز نتونستم با خودم به یک تفاهم برسم 

خدایا لطفا کمکم کن گذر کنم از این روزها 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۰۳ ، ۰۸:۰۰
آفتاب ...
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۵ تیر ۰۳ ، ۲۰:۱۵
آفتاب ...
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۵ تیر ۰۳ ، ۲۰:۰۷
آفتاب ...
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۵ تیر ۰۳ ، ۱۹:۵۹
آفتاب ...

رفته رفته به این نتیجه میرسم که فقط اون کاری رو باید انجام بده آدم، که فکر میکنه درسته 

حرف گوش کن بودن و احساس مسئولیت کردن و منظم بودن فقط توقعات طرف های مقابل رو بالا میبره و نهایتا از یک جای کار ایراد میگیرند 

از این چاله در میای میوفتی تو چاه عمیقتر و عمیقتر و عمیقتر 

راستش حرف های امروز دکتر ر.شیدی انرژی بر بود... انرژی تمام این مدت رو که ذره ذره واقعا جمع شده بود هدر داد 

حداقل برای منِ حساسِ زودرنجِ اورثینکرِ مضطرب این راهی که تا اینجا اومدم ...راه درستی نبود ... روحم پر از خستگی و زخم شده 

فضا و آدم های ساختمونِ سبزِ منطقه 22 بهم احساس ناامنی میده ... هیچوقت اینجا احساس خودمونی نکردم ... همیشه برام رازآلود و مخوف و مغموم بود... شبیه زندانه ...آدمهاش بیشتر شبیه زندانن...

راستی تهِ این مسیر پر فراز و نشیبِ پر پیچ و خم که از پس هر بالا و پایینش با کلی زخم بیرون اومدم چیه ؟

روحم خسته است ... توانِ نشستن و مطالعه کردن نداره ... کاش این دوره زود بگذره ... دوستشون ندارم اهالیِ ساختمونِ سبز رو

من شرایط رفتن ندارم و این در شرایطی که همه اهالی ساختمون سبز دارن میرن ... برام استرس زا و غم انگیز و حسرت برانگیزه

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۰۳ ، ۲۳:۵۶
آفتاب ...