قرارمان آخر اردیبهشت

جهان موازی

آدم ها چقدر عجیب شده اند!

از دورویی

متنفرم از اینکه خودم را خوب نشان بدهم که یکسری آدم گول بخورند و دوستم داشته باشند و هوادارم باشند

۰۶ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۱۴ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
آفتاب ...

من بی تو اصلا نیستم!

دلم پر است...

از رویاهای دم دست دور دست

پ.ن: برگرفته از وبلاگ یک لحظه لطفا

۰۶ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰
آفتاب ...

پس نامه های چشم به راهت چه می شوند؟

اینجا جوابِ نامه ی عاشق تَغافُل است

بیهوده انتظار خبر میکشیم ما؟

پ.ن:

حکمت اون همه نامه ای که نیست چی میتونه باشه؟

حکت این لحظه هایی که این شکلی َن؟

۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۰۰ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آفتاب ...

خدایا...

خودمو میسپارم به تو منو به هیچکس نده 🙏

۰۲ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۲۰ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آفتاب ...

از مشهد برایت مینویسم رفیق جان!

گاهی دعا نمیکنی و میشود 
گاهی نمیشود که نمیشود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است ...
اینجا مشهد است  و من بی تو در غریب ترین شهر عالمم 
بی من تو در کجای جهانی که نیستی



۰۱ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰
آفتاب ...

الهی و ربی من لی غیرک

باید برای این همه ناباوری که هست

روشن شود دلایل این باوری که نیست

پ.ن:

تو منتظر باش آن ها نیز منتظرند


۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۰:۳۵ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آفتاب ...

حرف ها که زیاد باشند

سلام رفیق...

ماهت تمام شد و من از همیشه بیشتر حس تهی بودن دارم...از رمضان فقط گرسنگی و تشنگی اش را فهمیدم...

این روزها زیاد فکر میکنم...خیلی زیاد...

تمام اتفاقاتی که افتاد و نیفتاده یا آنهایی که دوست داشتم می افتادند را تک به تک در ذهنم مرور میکنم 

حرفی که میخواستم بندیسم این جمله ها نبود ولی خب بعضی حرف هارا فقط باید تو بخوانی از چشم هایم

پ.ن: تکمله ی عنوان :"حرف ها که زیاد باشند مجال نوشتن نداری"

۲۸ تیر ۹۴ ، ۱۷:۰۶ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آفتاب ...

یه وقتا حواسم ازت پرت میشه!

همینکه حواست به من هست خوبه...!


خدایا اگر تو نباشی چه به روزگارم می آید؟

به که میتوان گفت حرف هایی را که به جز تو به هیچکس نمیتوان گفت؟!...حتی نزدیکترین ها...حتی دور ترین ها...


خدایا من به تو ...به نگاهت...به معجزه ات...ایمان دارم و سخت محتاج




مثِ کوه پشتِ منی هردقیقه

به جز تو کسی تکیه گاهم نبوده...

پ.ن:

دیروز اطراف میدونِ دمِ خونه یه بنر زده بودند و روش این جمله بود:" مسافرِ مقصدِ تو راهش نزدیک است"


من نوشت:

نمیدونی اسمِ تو رو که میارم چه حالِ عجیبی به من دست میده

تنهام نذار رفیق...

من به بودنت تو لحظه لحظه ی زندگیم نیاز دارم

چقد دلم تنگ شده بود بیام پشتِ مانیتور بشینم برات نامه بنویسم...

هوای بی هوایی ام را داشته باش رفیق - خدا




۱۸ تیر ۹۴ ، ۱۶:۰۲ موافقین ۱ مخالفین ۰
آفتاب ...

اولین دست پخت رسمی بنده در آستانه ی نوزده سالگی ... 😊

چ

۱۸ تیر ۹۴ ، ۱۱:۵۶ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آفتاب ...

العفو

خدایا منو از خودم پس بگیر

فقط تو نیتوتی نجاتم بدی رفیق-خدا

خدایا منو ببخش لطفا 

خدایا حرفامو نمیتونم بنویسم ولی لطفا آدمم کن

در مورد دیشب عذر میخوام

خدایااااااااااااا من منتظرت میمانم ...سر قدلت

فبعزتک استجب لی دعایی

۱۷ تیر ۹۴ ، ۱۳:۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰
آفتاب ...