قرارمان آخر اردیبهشت

جهان موازی

به عقب برنگرد آفتاب

 سرت را بلند نکن، به عقب برنگرد و به کسانی که به طرفت سنگ پرتاب می کنند نگاه نکن!... راه خودت را برو... من سالهاست همین کار را می کنم

( توصیه ایرج افشار به عبدالحسین آذرنگ، مهرنامه، ش11، ص260)

۲۵ آذر ۹۵ ، ۱۲:۲۲ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
آفتاب ...

تو دیز :)

صبح سرد دل انگیزیست ...

چند قدم در محوطه ی دانشگاه راه رفته ام در گرگ و میش صبح 

و حالا در طبقه ی اول دانشکده نشسته ام تا دوستم بیاید و باهم برویم سر کلاس

این هفته یک امتحان دارم که هیچ تلاشی برایش نگرده ام  :) از آن خسته های روزگارم انگار 

میخواهم امروز بروم و بخوانم و تمامش کنم

هفته ی بعد هم امتحان دارم ...بک امتحان شیمی ده فصلی ...زندگی است دیگر میگذرد...

و قول داده ام که به تو فکر نکنم ...میشود ولی فرصت میخواهد...

۲۱ آذر ۹۵ ، ۰۷:۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰
آفتاب ...

شاید یه روز سرد شاید یه نیمه شب ...دلت بخواد بشه برگردی به عقب

دیشب قبل خواب عجیب تو فکر بودم ...عجیب حالم بد بود ...از اتفاقات همین چند ماه گذشته

یاد تابستون افتادم و اون حجم اتفاقات غیرمنتظرش و ...

از اینکه انتخاب شدم و حق انتخابو از دست دادم و بعد کلی ناراحتی و عذاب آخرش هیچی به هیچی شد و تنها شخص بازنده من بودم و هیچ کس ککشم نگزید خیلی ناراحتم 

که آدم یه وقتایی فکر میکنه هرچی داد میزنه خدا صداشو نمیشنوه...که آدم یه وقتایی فکر میکنه هر چی کار خوب میکنه تو این دنیا عکس ترین جواب هارو میگیره ...که آدم اینجور وقتا دوست داره از همه چی فرار کنه ...از خودش...از زندگی...که اینجور وقتا آدم نا امید ترینه ...که آدم اینجور وقتا دلش میگیره 

قول و قرار: باید هر جور شده دیگه بهت فکر نکنم ...اتفاقات اخیر برام قابل هضم نیست ولی بهترین کمک به خودم اینه که کلا از ذهنم بریزمش دور ...بریزمت دور...

اما حق من این نبود

خدایا خودت میدونی چقد به بودنت و به حسِ داشتنت نیاز دارم ...بهم کمک کن خواهش میکنم ...

۲۰ آذر ۹۵ ، ۱۹:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
آفتاب ...

نهم ربیع الاول

خورشید دوازهم 

وقتی بیایی

هیچ پرنده ای به هیچ کجا کوچ نخواهد کرد 

وقتی همه ی فصل های زمین "مهر" میشود...

منجی جان سالروز آغاز امامتت مبارک 

۱۹ آذر ۹۵ ، ۱۲:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
آفتاب ...

به وقت آذر نود و پنج

این شونزدهم آذر اولین روز دانشجوم بود ... :)

خاله میم دقیقا گذاشت آخرین ساعتا بهم تبریک گفت... کلا داره با زبون بی زبونی میگه که همه چی خراب شده 

همین چند هفته میش که رفته بودیم خونه علیرضا اینا هیچ حرفی از تو نزد ... هیچی...

دقیقا سال پیش که رفته بودیم اونجا کلی ازت گفت ...

فقط یه کلمه ای به زبون اورد که روش هیچ حسابی باز نمیکنم ...

فقط میدونی نمیدونم چرا حس میکنم همه چی به همینجا ختم نمیشه ...میگن یه سیبُ بندازی بالا هزار تا چرخ میخوره 

دقیقا مثل جریان من که هزار تا چرخ خورد ...زمین گرده و میچرخه ...من تا اتمام اون دویست وپنج روز یه صد روز دیگه دارم تا کلن از حافظم پاک شی ...البته الانم بهت فکر نمیکنم ولی یه وقتایی تو راه تو بارون تو ماشین وسط درس خوندن یادت میفتم...

امیدوارم ختم داستان همینجا نباشه ...امیدوارم ...

:(

۱۹ آذر ۹۵ ، ۱۲:۴۹ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آفتاب ...

story of today

به سبک وزنه های بی وزن

صبح قبل از ساعت هشت:

چشمامو باز کردم  عروسکِ ماتینا رو مبل بود 

راسِ هشت:

داییم بیدارم کرد 

ازم خداحافظی کرد و رفت ، این ینی آخرین مهمون هم رفت 

رفتم پشتِ بوم

زمین از بارون دیروز خیس مونده بود، یه سرمای دل نشینی میخورد به صورتم 

یکم به دور و برم نگاه کردم ...پارک...وسایل بازیش ...هوای تمیز...و همین چند قدمیم یه پرنده که مرده بود ...

سرمو برگردوندم به کوه ها نگاه کردم که خیلی واضح دیده میشدن و ساختمونا...باز از هوای تازه و خنک امروز لذت بردم و برگشتم خونه

.

.

.

این داستان ادامه دارد

به قول علی انگاریکی داره بام حرف میزنه ...با این اتفافات...انگار یکی میچینتشون کنار هم ...که به ما یه چیزی بگه...ما بلد نیستیم اتفاقات رو معنی کنیم

۱۳ آذر ۹۵ ، ۱۱:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰
آفتاب ...

وزنه های بی وزن...

فیلم وزنه های بی وزن ...تولید کاناداست 

نمیدونم چرا انقدر این فیلم رو دوست دارم ...

منقبت حضرت علی رو شنیدن تو این فیلم برام خیلی لذت بخشه...انگار همشون درس زندگیه

مونولوگ های فوق العاده ای داره ...

خیلی خوبه ...خیلی 

۱۰ آذر ۹۵ ، ۲۳:۴۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آفتاب ...

حس اون روز های خوب

دوباره حس خوب سال کنکورم بهم دست داد 

خدایا 

قادرِ متعال ...

حال همه ی مارو خوب کن ...

همه رو به آرزو های خالصانشون برسون 

خدایا 

ممنونم به خاطر همه چیز 

ممنونم که تا همین ثانیه هستی کنارم ...هستی و من بهت ایمان دارم 

خدایا کمکم کن به آرزو هام برسم ...به همشون 

آمین

۱۰ آذر ۹۵ ، ۲۳:۳۰ ۱ نظر
آفتاب ...

هنوزم اینجایی

آهنگ جدید محمد علیزاده چقد خوبه...چقد منویاد چیزایی میندازه که نباید...

خدایا بیخیال این دو سالی که معلوم نشد چجوری گذشت...

بیخیال تمام نا امیدی ها...تمام حال بد بودن ها...تمام گریه ها...تمام نابود شدنا

بیا و کمک کن...

حس بودنت پناهِ زندگیمه ...میدونی؟

بیا کمکم کن برگردمبه روزای خوب...

بیا منو برگردون به آرزوهام

واقعا همه ی حس های خوب زندگی در بودنت خلاصه میشه...امروز تو سجدم گفتم اگه نجتم ندی از این ورطه خیلی چیزارو از دست میدم ...مث همین حالا...

بیا منو دوباره متولد کن

پ.ن« قسمتی از آهنگ عشقم این روزا»:

دلتنگی...یعنی تو

دلشوره یعنی تو...یعنی نبودنت

تو بی من میمیری

میمیرم من بیتو 

عشقم این روزا...

۱۰ آذر ۹۵ ، ۲۳:۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰
آفتاب ...

آفتاب امروز

میدونی چیه 

من از همین امروز شروع میکنم

میدونی چیه 

من دیگه اون آفتابِ بی فروغ دیروز نیستم

امروز میتابم

پرفروغ تر

۰۶ آذر ۹۵ ، ۱۳:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰
آفتاب ...