قرارمان آخر اردیبهشت

جهان موازی

چون کاسه‌ای که پُر شدنش بی‌صدا کند
از تو دلم پُر است ولی دَم نمی‌زنم

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب

۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۸ ثبت شده است

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۳ اسفند ۹۸ ، ۰۴:۱۰
آفتاب ...

این زن بعد از سالها سگ دو زدن در عشق 

چیزی که دستش را گرفته بغض پنهانی است 

باز هم خبر رفتن شنیدم ، حالم نه شبیه حالِ ۴۰ روز مونده به کنکورِ سالِ ۹۵ و خبر ازدواج نه شبیهِ حال مرداد ۹۵ 

اینبار فقط متحیرِ عجیب بودن کار های دنیام و از فکر مشغولی نمیتونم بخوابم 

بقولِ لیلا تو سرم پر از صداست ...

سال ۹۴ یک هفته مونده به عید ... دعای تحویل سالم و کلِ عید رو فقط امیدوار به یک اتفاق حتمی بودم که هیچ وقت اتفاق نیفتاد علی رغم مساعد بودن شرایط از هر لحاظی 

حالا سال ۹۸ یک هفته به عید ، زندگی انگار مثل یک قطار خط عوض کرده ...این ۵ سال برای من پر از اتفاقات عجیب بود ...

بقولِ مهتاب و بقول عرشیان ... دنیا اگر هزار برابر تو را شکست ، غمگین مشو هزار برابر سکوت کن ...

متحیرم از روندِ زندگی ...

مهسا گویی از ایران رفته است 

و من حالا در جایگاه او ...

و زندگی همچنان عجیب است 

من به حکمتت اعتماد کرده ام رفیق ، تو شاهد سخت ترین روزهای زندگی ام بوده ای در این ۵ سال ...حالا نمیدانم ۵ سال دیگر زندگی مرا به کجا خواهد برد اما ...

تو با من باشی همه چی حله رفیق ...گور بابای دنیا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۸ ، ۰۴:۰۸
آفتاب ...

امروز تو پیج آزاده یه استوری دیدم که تو هند یه جلسه ی پرسش و پاسخ بود و دختر جوانی از یه مردِ کهنسال از آنها که انگار زیر و بم های زندگی را بلدند پرسید گاهی در زندگی پیش میاد که احساس تنهایی و افسردگی میکنیم و انگار همه بر علیه ما هستند در اون اوقات باید چه بکنیم ؟

و استادش پاسخ داد که در این لحظات برای خیلی از آدمها پیش میاد که فکر میکنن در مقابل کائنات قرار گرفتن و این ابلهانه ترین کار ممکنه که با کائنات رقابت کنیم ...

)ادامه ی خرفاشونو در پست بعدیم مینویسم که حداقل برای خودم ماندگار باشه )

میدونی رفیق ؛ مشکلات هستن ، ناکامی ها و ترس ها و اضطراب ها و ناامیدی ها هستن ... ولی یه روز که دنبال کار بچه های فرزانگان بودم مصباحی بهم گفت که باید تو این اوضاع سخت خودمونو به یه منبعی وصل کنیم که قدرتمندمون میکنه ...درست میگفت ... میگفت میخوای اسمشو بذار کائنات ، خدا یا هر چی ...

من اسم این نیرو رو گذاشتم تو ...و اون روز شکرت کردم که آدمهای خوب سر راهم گذاشتی و هنوز هم شاکرم که علی رغم همه ی بدی های عالم ...آدم های خوب سر راهمون میذاری ، مواظبی لبخندمون محو نشه ، دستامون و دلامونو گرم نگه میداری ، ضمیرمون رو به نور امید به خودت روشن نگه میداری و دست گذاشتی روی قلبمون که خیلی اذیت نشیم ... 

علی رغم سختی هایی که هست و بود و خواهد بود ولی بخاطر همه ی نعمت هایی که بهم دادی شکرت ...ممنونتم رفیق 

خواهش میکنم حواست بهمون باشه همیشه ...مارو محتاج غیر خودت نکن ...ما فقط محتاج توایم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۸ ، ۱۷:۵۳
آفتاب ...

رفیق 

سلام 

اومدم بگم درسته که برات بنده ی خوبی نیستم ولی قدردان همه ی نعمت هایی که بهم دادی هستم علی رغم همه ی ناملایمات ولی از اینکه هوامونو داشتی و داری ممنونم

یارم باش !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۸ ، ۱۶:۳۸
آفتاب ...