قرارمان آخر اردیبهشت

جهان موازی

چون کاسه‌ای که پُر شدنش بی‌صدا کند
از تو دلم پُر است ولی دَم نمی‌زنم

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب

۱۰ مطلب در دی ۱۴۰۱ ثبت شده است

هر یه نفر که میره من یاد تو میفتم و آرزوهام 

هر تصویری که از اون حوالی میبینم یاد تو میفتم و آرزوهام 

یاد تو که میفتم ، باز به خودم فکر میکنم و تمام تلاش هایی که دارم میکنم و نمیدونم هیچ وقت قراره نتیجه بدن یا تا ابد درحد تلاش های نافرجام میمونن 

من آرزوم بود باشم تو اون حوالی ، آرزوم بود و آرزوم هست

پ.ن: باز باید برگردم به همون جمله :" قدم بعدیتو چی میبینی ؟ آره ؛ پس برش دار"

پ.ن: پناه برتو از فکر و خیالی که چنگ میندازه و امید هامونو نابود میکنه 

پ.ن: برفِ نو برفِ نو سلام سلام 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۰۱ ، ۱۳:۳۵
آفتاب ...

+راه خیلی سرد و تاریکه ، مه آلوده، نمیبینم میترسم گم کردم نمیدونم چکار کنم نمیدونم چی شده ؟

_قدم بعدیتو میبینی؟

+آره

_پس همون یه دونه رو بردار

پ.ن۲:آرزو همسرش رفتن

پ.ن۳:کاش منم میتونستم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۰۱ ، ۱۹:۴۹
آفتاب ...

این مدت رو با قهوه بیدار موندم 

ابن هفته کلا یه شب کامل نخوابیدم 

یا اگه خواب بودم داشتم خواب میدیدم 

الانم به شدت خوابم میاد ولی باید بیدار بمونم

پ.ن: خدایا به همه ی ما رحم کن

پ.ن2: آش نخورده و دهن سوخته

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۰۱ ، ۱۱:۳۲
آفتاب ...
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۴ دی ۰۱ ، ۱۱:۰۹
آفتاب ...

حس میکنم برای استرس درس داشتن دیگه پیرم 

و خسته ام از این استرس بیهوده 

دوست دارم یگم گور بابای دانشگاه و تمومش کنم ولی نمیشه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۰۱ ، ۲۰:۰۶
آفتاب ...

فردا روز پر استرسیه ...

امیدوارم خدا کمکم کنه 

برام دعا کنید 

امان از شب های اضطراب

برام دعا کنید لطفا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۰۱ ، ۰۰:۳۳
آفتاب ...
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۸ دی ۰۱ ، ۲۱:۱۹
آفتاب ...

یه موجی که شروعش تابستون ۹۳ بود 

سال کنکور 

اولش خوشم نیومد ، پس زدم بعد درگیرش شدم 

انقد غرقش شدم که همه چیز رو باختم بعدش 

حالا اما ...

شاید بعدا ادامش رو بنویسم 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۰۱ ، ۱۹:۲۵
آفتاب ...

really who knows what will happen at the end?

پ.ن:توییتر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۰۱ ، ۱۰:۵۱
آفتاب ...

سال ۹۵تا ۹۷ صبح زود که میرفتم تهران با بابا ، دم دمای رسیدنم به دانشگاه برنامه زنگ انشا رادیو پیام بود فکر کنم شروع میشد ، اسم دانش آموزای تو اون نمایش رادیویی اینجوری بود : کمال ادب ، شایان ذکر ، کمال تشکر و...

اسنو واسه این گفتم که دارم تغییر میکنم 

تو ذهنم داشت میچرخید که شاید تلاش هام "شایان تشکر" نباشه ولی در نوع خودش برام خوشاینده 

شاید به هیچ جا نرسه این تلاش ها 

اون چیزی که تو سرم فرای واقعیته یعتی همونقدر که فیل بتونه پرواز کنه فکرای منم پتانسیل تحقق یافتن دارن 

فقط کاش یه روزی اسمم رو ببینم 

کاش فیل ها به پرواز دربیان...کاش

پ.ن: جناب نیلز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۰۱ ، ۰۱:۵۸
آفتاب ...