قرارمان آخر اردیبهشت

جهان موازی

چون کاسه‌ای که پُر شدنش بی‌صدا کند
از تو دلم پُر است ولی دَم نمی‌زنم

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب

۲ مطلب در دی ۱۴۰۲ ثبت شده است

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۶ دی ۰۲ ، ۲۳:۴۵
آفتاب ...

این روزها ...

صبح ها مادرِ درونم از خواب بیدار میشه و برای دختر بچه درونم که هر روز باید بره و با ترس هاش مقابله کنه و بجنگه لقمه و چای آماده میکنه و میذاره تو کیف دختر بچه ...

هر روز دارم با استرس هام و ترس هام روبرو میشم و ضعیفم ...بقول عمه آدم ضعیف بدرد هیچکس نمیخوره حتی بدرد خودش

ضعیفم در برخورد بی تعارف با آدمها خجالتیم و میترسم 

راستش از اولی که اومدم اینجا با خودم عهد بسته بودم که اینجارو از خودم ندونم و هر اتفاقی افتاد براش آماده باشم ولی نیستم ...بخاطر تروماهایی که دارم کوچکترین واکنش ها بهم اضطراب میده ...کوچکترین حرفها ...کوچکترین اتفاقات ...

آرزو میکردم کاش ادامه نمیدادم این راه رو...برای ادامه دادن بایستی قوی باشی ... من نیستم ...باید انرژی داشته باشی ...من ندارم ...باید نترسی...من میترسم

این روزها با آقای م.م سروکار دارم ... یکسری نکاتش رو مخم رفته و نمیدونم قراره چی پیش بیاد ...

پ.ن: شاید معجزه تو ادامه ندادن بود از همون ۹۸ ...کاش ادامه نمیدادم و این زنجیره باطل قطع میشد 

خسته شدم ...رایتش خیلی زود خسته شدم... نمیدونم ادامه مسیر رو چه شکلی برم ...و چه شکلی باید پیش رفت ...

مثل همیشه ازت میخوام که کمکم کنی رفیق ...من یه تنه نمیتونم ...هیچ کاری رو نمت

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۰۲ ، ۱۱:۴۹
آفتاب ...