مثل وقتهایی که استاد اسمم رو صدا میکرد و من هر چی حرف میزدم صدایی نبود ... ارتباط میکروفونم با سیستم قطع بود ...
الانم هر چی صدا میزنم راهی نیست انگار که صدام بهت برسه ... کجای جهانی ...
آره اومدم غر بزنم ... غر زدن ناسپاسی نیست ... ممنونم بخاطر همه ی فرصت های خوبی که بهم دادی
ولی گل نشونه ی کافی نبود ... تو هندسه یه وقتایی برای اثبات قضیه شرط باید هم لازم باشه هم کافی ... فرصت هایی که تو زندگی دارم ... نشونه ها ... لازم هستن ولی کافی نیستن
نمیدونم چرا جوابمو نمیدی ... حکمت این همه عذاب کشیدن و خوف و رجا چیه ؟ قرار هست اصلا تموم بشه ؟
اصلا بیا فکر کنیم من راهو اشتباه رفتم ، نه فکر نه ، آقا من اشتباه رفتم ، تمام تقصیر ها با من ، آدمی که اشتباه کرده مستحقه از نا امیدی بمیره ؟ مستحقه جواب ندی بهش؟ مستحقه تحقیر بشه؟ نابود بشه ؟ اینه رسمش واقعا ؟