قرارمان آخر اردیبهشت

جهان موازی

چون کاسه‌ای که پُر شدنش بی‌صدا کند
از تو دلم پُر است ولی دَم نمی‌زنم

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب

۵ مطلب در بهمن ۱۳۹۸ ثبت شده است

انگار که این چپتر از زندگی رو زده باشن رو دور تند ... همه چیز داره به سرعت اتفاق میفته و من ... من از همیشه بیشتر دلم بهت گرمه ... بقول مائده یه سوتالِ امیدوار بهتر از یه سوتالِ ناامیده 

پ.ن: بیشتر مینویسم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۸ ، ۱۹:۰۶
آفتاب ...

نمیدونم نجات چه شکلیه یعنی اصلا چجوری اگه بشه نجات پیدا کردم 

اما 

لطفا نجاتم بده 

دوست...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۸ ، ۱۳:۱۸
آفتاب ...

سلام 

خواستم برات نامه بنویسم 

ولی برخلاف نامه هایی که قبلا برات فرستادم اینبار قضیه فرق داره 

اومدم ازت عذرخواهی کنم و خواهش کنم من رو ببخشی ...ببخش که به حرف هات گوش نکردم و راه خودمو رفتم ... ببخش که بهت توجه نکردم ... ببخش که ناشکری ها کردم ...ببخش که نعمت هامو ندیدم ...ببخش و باور کن ما جز تو کسی رو نداریم 

شاید فکر کنی آدمهای زیادی دور و بر منن ولی نیستن ... من بهت احتیاج دارم 

اومدم شکر کنم نعمت هایی که دادی رو ... بخاطر هر چیزی که هست تو زندگیم و نمیشه شمردشون ممنونم ازت عشق 

ازت میخوام که مارو بکشی بیرون از این ورطه 

مرسی ببخشید شرمنده قربونت

منو ببخش لطقا بخاطر همه ی گناهای ریز و درشتم 

اکثر آدمها میخوان در تلاش اول موفق باشن 

موفقیت شب بیداری و زود بیدار شدن میخواد 

تا یه غذا رو درست نکنی و ۵ ۶ بار درست نکنی دستت نمیاد 

برای موفقیت باید صبر کرد بار ها و بار ها انجام داد باید لنگ بخورس  قدم هاتو نشمر ۲۱ امین بار شاید شد تو فقط انجامش بده 

آنثدر تمرین کن تا بهترین باشی تو کم کم منحصر به فرد خواهی شد تو شروع میکنی به کار کردن ولی تغییر ها خیلی اندک اند تا برسی به مرحله ی موفقیت 

باید آبیاری کنی تک تک بذر هایی که کاشتی رو علف هرز جایی رشد میکنه که تو کار نکردی هر جا که کار کنی و وقت بذار به یقین رشد خواهد کرد 

یک عمر باید بگذرد تا بفهمی بیشتر غصه هایی که خوردی دور ریختنی بود تو حسرت میخوری درست شد ؟ تازه باعث شد نعمت ها و فرصت هاتو نبینی ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۸ ، ۲۰:۴۷
آفتاب ...

کاش وعده هات راست بود 

کاش حرفات فقط حرف نبود 

کاش نجاتمون میدادی 

کاش الکی مارو سرگردون نمیکردی 

کاش جواب امیدمون بهتو با نا امیدی نمیدادی 

کاش پناه خستگیا و بریدنامون بودی 

ولی هیچکدومش نبودی 

ما هر روز باهات حرف زدیم ولی همه چی بدتر شد 

کاش اسمت یه چی دیگه بود 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۸ ، ۱۱:۳۹
آفتاب ...

منتظرم که تایم دارویی که رو سرمه تموم شه تا برم بشورمش 

تو این فاصله خاطرات این ۴ سال تو ذهنم مرور میشه ...۴ سال پیش روز ۵ مهر سال ۹۵ اولین روز دانشجوییم بود و حالا امروز احتمالا آخرین روزش بود به حول و قوه ی الهی ...

روزای اول دانشگاه پر از شور و هیجان بودم ... دوست داشتم این چهار سال زودتر بگذره طعم فارغ التحصیلی رو بچشم ...دقیقا سال ۹۵ همچین روزهایی ورودی های ۹۱ آخرین  روز کارشناسیشون بود و طبقه ی همکف دانشکده باهم عکس میگرفتن تو دلم چقد غبطه میخوردم به حالشون و میگفتم حالا آزاد شدن و ...

امروز خودم در حایگاه اونا قرار گرفتم ولی حقیقتا هیچ حسی نداشتم ، امروزم اصلا شبیه رویای ۴ سال پیشم نیست ، تو دوره ی کارشناسی از مسیر پر پیچ و خمی عبور کردم تا به امروز رسیدم ، روزهایی رو گذروندم که اصلا تا بحال فکرش رو هم نکرده بودم ، روزهایی رو با ناامیدی های عمیق سرکردم ، روزهایی رو گذروندم که امیدم به آینده توش کمرنگ و کمرنگ تر و انگیزم برای ادامه ی راه کم شد خیلی کم شاید نزدیک به صفر ...

امروز حتی دیدن اون گلفروشه که همیشه تو سرما و گرما تو ولیعصر حدفاصل میرداماد و ونک میشینه ، یا حتی دیدن استادمهربونی که ۳ تا درس تکامل و سلولی و فیزیولوژی رو باهاش گذروندیم حالمو عوض نکرد ...

نمیدونم واقعا سال دیگه این موقع کجای زندگی ایستادم ...تونستم دووم بیارم یا بریدم ، حالم خوب شده یا همچنان تحمل میکمم ، اصلا دارم چکار میکنم اول بهمن ۹۹ هستم یا نه ؟

چهارسال پیش این روزها فکر میکردم اگر تو این جایگاه قرار بگیرم چه روزای قشنگیو تجربه میکنم ولی حالا تو اوج فشار های زندگیم ...چیزایی که به عمرم تجربشون نکرده بودم ... دست و پامو گم کردم ...این راهو بلد نیستم ... پر از تنش و اضطرابم ...

کاش سال دیگه این موقع حال هممون خوب شده باشه ... همه ی ماهایی که تو فشاریم ...

کاش...

کاش رها شم 

کاش خلاص شم از این زندان که هیچ راهی به بیرون نداره انگار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۸ ، ۱۸:۰۶
آفتاب ...