قرارمان آخر اردیبهشت

جهان موازی

چون کاسه‌ای که پُر شدنش بی‌صدا کند
از تو دلم پُر است ولی دَم نمی‌زنم

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
بایگانی
آخرین مطالب

۵ مطلب در مهر ۱۳۹۹ ثبت شده است

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۶ مهر ۹۹ ، ۱۴:۲۵
آفتاب ...
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۵ مهر ۹۹ ، ۱۹:۱۹
آفتاب ...

دردا و دریغا که در لین بازی خونین 

بازیچه ی ایام دل آدمیان است 

شاهد این روز هام و این زجر کشیدن چند ساله باش ...

نمیدونم کی دیگه دست از سرم برمیدارن ، کی میتونم انتقام همه ی روز های تلخم رو حتی با گفتن یک جمله بگیرم ... ولی صبر میکنم و سعی میکنم به حرف پدرم گوش جان بسپارم که صبر کن زمان همه چیز رو درست میکنه

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۹ ، ۱۸:۴۰
آفتاب ...

کاش میتونستم برات وُیس بگیرم و حرفامو بگم

یا کاش میتونستم دیشب بقلت کنمو گریه کنم 

کاش موقع گریه کردن محکم بقلم میکردی و میزدی پشتم که آروم شم 

کاش بهم میگفتی حکمتش چیه که من ۶ ساله درگیره یه اتفاقم و تمومی نداره 

کاش انقدر بزرگم کنی که دیگه من تعیین کننده باشم نه اونا 

دیشب به مائده گفتم ، به نقطه ی پذیرش و تسلیم رسیدم ، خودمو سپردم به جریان زندگی ، خلاف جهت آب شنا کردن فقط خستم کرده و نا امید

خودت شاهد هستی که در بدترین حالت های روحی منو آزار میدن با خبراشون... یه اتفاق ناگوار تو گذشته بوده که تو این شرایط روحی من، هی ناگوار ترش میکنن برام 

به قول مائده آدم فقط دوست داره بدونه چی کم داره ؟ چی کم بود ؟ چی بایستی میبود که نبود ؟

من تسلیم شرایط شدم ، دیگه تلاش کردن فقط انرژیمو میگیره ، تسلیم شدم حتی اگر اتفاق بدی بیفته ... به قول مائده پذیرفتم که قسمت نیست که این اتفاق بیفته ... منم در مورد خودم پذیرفتم ...

ولی رفیق کاش جواب این خورد شدنا و دل شکستگی ها رو یه جایی تو زندگیم بدی که من خیلی بزرگ شدم ...جایی که ایستادم رو قله و بر فراز زندگی ...

هوامو داشته باش رفیق ... من خیلی تنهام ...رنج هامو ، نا امیدی هامو ، آزردگی هامو تنهایی تحمل میکنم ... دستمو بگیر ...

فقط تویی که میتونی حالمو خوب کنی ... فقط تو میدونی که من ۶ ساله درگیرم ... فقط تو میدونی میم دیشب سر سفره چی گفت ... فقط تو میدونی همشون دو ساله دارن چیا میگن به من 

و من همه رو ریختم تو خودم ... دستمو بگیر و منو بکش بیرون ... معجزه آسا .... عجیب مثل همیشه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۹ ، ۱۲:۲۵
آفتاب ...

امان از روز های سیاه ... که سیاهیش تا ابد ، تا وقتی داری نفس میکشی میمونه رو دلت 

که ترسش تا ابد وجودتو فرا میگیره و خرخرتو میچسبه و ول کن نیست 

امان از سیاهی رفیق امان از سیاهی ...

من خودمو سپردم ، سپردم و دیگه کاری ازم برنمیاد ، سپردم و هر کاری بلدم دارم انجام میدم که حفظ کنم زندگیمو 

ولی اینکه از این به بعد چی پیش بیاد دیگه واقعا دست من نیست و ترس یه لحظه امونم نمیده 

هوامو داشته باش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۹ ، ۱۹:۵۷
آفتاب ...