یادداشتی ازیک روز پاییزی
جمعه, ۲۳ مهر ۱۳۹۵، ۰۲:۲۵ ب.ظ
« وَ اصبِر لِحُکمِ رَبِّک فَاِنَّکَ بِاَعیُنِنا »
[طور48]
پی نوشت: گفتی صبر کن که تحت حمایت مایی
باشه رفیق جان من صبر میکنم
فقظ یادت نره منُ
من رو حرفت حساب باز کردم
تو اینجایی درست نزدیک شونم...
پی نوشت تر: یه وقتایی سایمم تنهام میذاره ولی تو بمون
با تو میشه سیر خندید باتو میشه زندگی کرد
۹۵/۰۷/۲۳