نوبت
جمعه, ۲۸ خرداد ۱۴۰۰، ۰۵:۰۶ ب.ظ
یک درد هایی هست که شاید نشه بهشون گفت درد ولی دردن
که راجع بهش با هیچکس نمیتونی حرف بزنی
یعنی هیچکس نمیفهمتت که بخوای خودتو خالی کنی
فقط میتونی بسپری به خدا ... مثل خیلی چیز ها که زورت نرسید و سپردی بخدا ...
نمیدونم شاید یه روزی نویت ما شد
یا... شایدم نشد ... شاید هیچوقت نوبت ما نشد ...
شاید فقط گول خوردیم و بازی خوردیم و شکست خوردیم و تمام ... یعنی شاید تقدیر شکست ما بود
پ.ن: خدایا چرا تمومش نمیکنن ؟
پ.ن: خیلی وقته سپردم بهت ... کاش نوبت به منم برسه رفیق کاش
۰۰/۰۳/۲۸